شب تاریخی

شب تاریخی
20 اردیبهشت 1402
71 بازدید

آخرین خاطره‌ای که از ایشان به ذهنم می‌آید، مرحوم شهید شاه‌آبادی با هلال احمر مشرف شده بود به حج. می‌دانست که سوابقم در عمره و حج زیاد است؛ چون من به لطف خدا 36 حج انجام دادم. عمره هم از 100، 150، 200 مرتبه متجاوز است. ایشان فرمودند که یک شبی را بگذارید برای این […]

آخرین خاطره‌ای که از ایشان به ذهنم می‌آید، مرحوم شهید شاه‌آبادی با هلال احمر مشرف شده بود به حج. می‌دانست که سوابقم در عمره و حج زیاد است؛ چون من به لطف خدا 36 حج انجام دادم. عمره هم از 100، 150، 200 مرتبه متجاوز است. ایشان فرمودند که یک شبی را بگذارید برای این هلال احمری‌ها مناسک حج را اجرا کنید. آن شب، شبی تاریخی بود. گفتم: «جناب شاه‌آبادی، من یک روش خاصی دارم. ابتدا هم عذرخواهی می‌کنم از پزشکان و بزرگان، ولی هر شخصیتی هستند، در این کلاس شاگرد من هستند، باید به حرف من گوش کنند.» گفت: «تو هر کاری دلت می‌خواهد بکن. این‌ها همه وارسته‌اند و آمده‌اند برای فراگیری حج و انجام مناسک حج.»

وقتی برنامه را اجرا کردم، نزدیک‌های آخرش بود، که یک جمله‌اش را من نمی‌گویم شاید شهید راضی نباشد و خب ایشان از علاقه‌ای که به من داشت، آمد دم گوش من گفت: «فلان‌فلان‌شده! تو این مطالب را کی یاد گرفتی؟ از کجا یاد گرفتی؟ من که با تو خیلی محشورم.» گفتم: «خب این‌ها در صحبت‌های عادی نمی‌آید. این‌ها فن کلاس‌داری است.» که من معتقدم یک کلاس من برای تفهیم مناسک حج برای یک جمعیت کافی است. حتی همین روش را من در عمره برای 140 نفر استاد عملی کردم که خیلی تشکر کردند. حتی یکی از استادان همراه خانم‌شان بودند، فرمودند که من می‌توانم چند دقیقه مزاحم شما بشوم» گفتم: «من در خدمتم.» فرمودند: «من 40 سال تدریس کردم، ولی امشب راه و روش تدریس و سؤال و جواب و امتحان را فراگرفتم.» ای کاش بازنشست نشده بودم و تدریسم را ادامه می‌دادم. در هر حال، ما هم هر چه داریم از برکت انقلاب، از برکت امام راحل و از برکت خون مقدس شهداست. خدا ارواح طیبه آن‌ها را با رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله محشور بگرداند و به مقام معظم رهبری هم عمر با عزت عنایت بفرماید.

راوی: حجت‌الاسلام قریشی

برچسب‌ها:, , , ,