شب تأسیس صندوق قرضالحسنه، منزل حاجآقا نیساری بودیم. شب آخر هم که ایشان میخواستند به جبهه مشرف شوند و شهید شوند، جلسه در منزل حاجآقا حیدری بود. آن جلسه طولانی شد و ما میخواستیم جلسه را تمام کنیم که حاجآقا گفتند: «بنشینید! بنشینید! من کار دارم!» و ظاهراً در انتخاب مجلس شورای اسلامی خودشان وکیل […]
شب تأسیس صندوق قرضالحسنه، منزل حاجآقا نیساری بودیم. شب آخر هم که ایشان میخواستند به جبهه مشرف شوند و شهید شوند، جلسه در منزل حاجآقا حیدری بود. آن جلسه طولانی شد و ما میخواستیم جلسه را تمام کنیم که حاجآقا گفتند: «بنشینید! بنشینید! من کار دارم!» و ظاهراً در انتخاب مجلس شورای اسلامی خودشان وکیل شده بودند، اما انتخابات شورای نگهبان مانده بود. به آقایان سفارش میکرد که حتماً در انتخابات شرکت کنید و میگفتند ممکن است من دیگر برنگردم. روز سهشنبه به جبهه مشرف شدند و در شب پنجشنبه به شهادت رسیدند.
راوی: محمدابراهیم ودادی
نظرات