شهید شاهآبادی در مرتبه اعلایی از ایمان و علم و جهاد قرار داشتند و در رابطه با جهاد هم عجیب بودند؛ چه در تهران با تشکیل کمیته و سرپرستی بسیجیان، چه وقتی جنگ شروع شد. اصلاً نمیشد که یکی دو روز وقت داشته باشند و سر از جبهه درنیاورند. حتی وقتی سوریه رفته بودیم، ایشان […]
شهید شاهآبادی در مرتبه اعلایی از ایمان و علم و جهاد قرار داشتند و در رابطه با جهاد هم عجیب بودند؛ چه در تهران با تشکیل کمیته و سرپرستی بسیجیان، چه وقتی جنگ شروع شد. اصلاً نمیشد که یکی دو روز وقت داشته باشند و سر از جبهه درنیاورند. حتی وقتی سوریه رفته بودیم، ایشان ناراحت بودند که ما اینجا برای زیارت آمدیم، خب شاید امام زمان (عجلاللهفرجه) راضی نباشند و ما اکنون باید در جبهه باشیم. با اینکه زیارت رفته بودند و ایشان بیکار نبودند و به وظیفه روحانیت خودشان و سخنرانیها عمل میکردند، با این وضع، همین که به زیارت رفتند و در جبهه نبودند، ناراحت بودند.
مکرراً به جبهه میرفتند. گاهی خم میشدند و دست رزمندهها را میبوسیدند. عجیب علاقهای به این جهت نشان میدادند. احساس مسئولیت میکردند در این جهت. عاقبت هم در این راه شهید شدند که واقعاً شوق شهادت در سر داشتند. خدا رحمت کند شهید آیتالله محلاتی را که ایشان فرمودند روی منبر در ختم آیتالله شاهآبادی که ایشان یک روز در ماشین به من فرمودند حیف است انسان در بستر بمیرد. و واقعاً به آن آرزویی که داشتند رسیدند و در جبهه به فیض شهادت نائل شدند. و همانطور که برادر عزیزمان فرمودند، 12 نفر بودند، خمپاره میآید و فقط ایشان را میگیرد و این سعادت نصیب ایشان میشود.
راوی: حجتالاسلام مسعود قاضوی
نظرات