مکه اول را با مجلس رفتند. هر کدام اتاق جدا و امكانات ديگری داشتند. ایشان از آن سفر مرفه ناراحت بودند. میگفتند: «این مکه آمدن نیست.» خودشان را از بقیه جدا میکردند و مرتباً میرفتند حرم و عمره به جا میآوردند. شبها غسل میکردند و به حرم میرفتند. اصلاً در جمع نبودند که با آنها […]
مکه اول را با مجلس رفتند. هر کدام اتاق جدا و امكانات ديگری داشتند. ایشان از آن سفر مرفه ناراحت بودند. میگفتند: «این مکه آمدن نیست.» خودشان را از بقیه جدا میکردند و مرتباً میرفتند حرم و عمره به جا میآوردند. شبها غسل میکردند و به حرم میرفتند. اصلاً در جمع نبودند که با آنها بروند و بیایند. خودشان به عرفات میرفتند. زمانی که برمیگشتند، در راه گفتند: «انشاءالله از این به بعد همهساله میآیم، حتی اگر اینجا بیایم توالت بشویم. اما تا سال دیگر چطور صبر کنم؟!»
راوی: همسر شهید
نظرات