ایشان اساساً در یک خاندان اصیل در تهران متولد شد. مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی که در مسجد جامع تهران امام جماعت بودند، پدر ایشان بود؛ امام جماعتی که مقاوم در مقابل رضاخان بود. رضاخان وقتی عمامهها را برمیداشت و منبرها را مانع میشد، ایشان عمامۀ خود را برنداشت و منبر را برپا کرد […]
ایشان اساساً در یک خاندان اصیل در تهران متولد شد. مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی که در مسجد جامع تهران امام جماعت بودند، پدر ایشان بود؛ امام جماعتی که مقاوم در مقابل رضاخان بود. رضاخان وقتی عمامهها را برمیداشت و منبرها را مانع میشد، ایشان عمامۀ خود را برنداشت و منبر را برپا کرد و مردم را ارشاد و هدایت میکرد. خانوادۀ محترم شاهآبادی خاندانی بسیار ریشهدار و اصیل در زنده نگاه داشتن اسلام ناب در تهران بود. یکی از ویژگیهای این آیت بزرگ حق این است که حضرت امام از شاگردان مرحوم شاهآبادی بود. خانوادۀ شاهآبادی از همان زمان رضاخان و بعد هم زمان محمدرضا، یک خانوادۀ مقاوم در مقابل رژیم بودند، منتها بسیار معقول رفتار میکردند.
شناخت من از ایشان، از اینجا شروع شده، از نوجوانی و جوانی. برادران و كلاً خانوادۀ ایشان، همه در سلک مبارزه بودند، ولی حاجآقا مهدی شناختهشدهتر بود. عمدۀ فعالیت ایشان در وقتی است که من زندان بودم.[1]
راوی: حبیبالله عسکراولادی
[1] بهمن 43، یعنی زمانی که بعد از ترور حسنعلی منصور، اعضای هیئت مؤتلفه دستگیر میشوند و آقای عسکراولادی هم جزء آنان بوده است.
نظرات