سالي كه خالهام تازه وارد دانشگاه شده بودند، مرتباً آموزشهاي موثري در حضور ايشان در دانشگاه داشتند تا با دوستانشان ارتباط ارزشمندي داشته باشند. در همانجا ارتباطات عميقتري پيدا شد. من با اينكه دانشآموز بودم، اما در خيلي از برنامههاي دانشجويي كه ميگذاشتند شركت ميكردم. در كوهپيماييها و مراسمها نمايندۀ كوچكي از طرف پدرم بودم. […]
سالي كه خالهام تازه وارد دانشگاه شده بودند، مرتباً آموزشهاي موثري در حضور ايشان در دانشگاه داشتند تا با دوستانشان ارتباط ارزشمندي داشته باشند. در همانجا ارتباطات عميقتري پيدا شد. من با اينكه دانشآموز بودم، اما در خيلي از برنامههاي دانشجويي كه ميگذاشتند شركت ميكردم. در كوهپيماييها و مراسمها نمايندۀ كوچكي از طرف پدرم بودم. خانمی هم در یک پایگاهی تحت عنوان خیریه، از طرف ایشان مأموریت داشت تا در آن خیریه و مجموعههای ديگر فعالیت کند. اینچنین تأثير ميگذاشتند و هدايتگر بودند. از طريق ما خيلي از اعلاميهها و نوارها را پخش ميكردند و چگونگی انتقال توضيحها و تفسيرهاي احكام را به ما ميگفتند.
برخي افراد مثل من را آماده و موظف كرده بودند كه سؤالاتي كه خانمها نميتوانند در هر شرايطي بپرسند (چه سؤالات شرعي، چه سياسي) از طريق ما بپرسند. سؤالاتي كه حجب و حيا ايجاد ميكرد يا خيلي نزديك بودند كه از خودشان ميپرسيدند. يا اگر سؤال خيلي دقيق بود، از من ميپرسيدند، كه خيلي سخت بود. ايشان شرايطي را ايجاد كردند و گفتند به رسالۀ امام مراجعه کنم و مفهوم و نوع سؤال را كه درك كردند، گفتند از روي متن پلهپله بخوان. جوري گفتند كه من به درك مطلب برسم بدون اينكه آن را بخواهند بشكافند و پردۀ حجبي از بين برود. خلاصه در اين ارتباط برقرار كردن و حل مشكلات و حجت الهي خيلي هنرمند بودند.
خانمی هم در یک پایگاهی تحت عنوان خیریه از طرف ایشان ماموریت داشت تا در آن خیریه و مجموعه های دیگر
راوی: دختر شهید
نظرات