با یک سعه صدر بسیار جالبی عمدتاً تمام مطالب را میشنیدند. بعضیهایشان را پاسخ میگفتند، بعضی را قبول میکردند که کوتاهی جامعه روحانیت بوده؛ به دلیل اینکه جامعه روحانیت مجموعه کسانی را تشکیل میدهد که آنها عمرشان را، زمانشان را صرف این میکنند که تعالیم عالی اسلام را بشناسانند. قرار است سخنگو و بیانکننده این […]
با یک سعه صدر بسیار جالبی عمدتاً تمام مطالب را میشنیدند. بعضیهایشان را پاسخ میگفتند، بعضی را قبول میکردند که کوتاهی جامعه روحانیت بوده؛ به دلیل اینکه جامعه روحانیت مجموعه کسانی را تشکیل میدهد که آنها عمرشان را، زمانشان را صرف این میکنند که تعالیم عالی اسلام را بشناسانند. قرار است سخنگو و بیانکننده این نظام ارزشی باشند برای کسانی که فرصت برای این کارها نداشتند. حالا اگر اینها چارچوب درست و مشخص و زبان روشن و گویا برای بیان جوانها داشته باشند، که در آن روزها این کوتاهی خیلی به چشم میخورد، قاعدتاً باید زیر سؤال باشند.
ایشان اصرار نمیکردند که نه، ما همه کارها را کردهایم و ما همه چیز را گفتهایم و این شما هستید که نمیفهمید و این شما هستید که نمیدانید و این شما هستید که به اشتباه رفتهاید، اصلاً اینطور نبود. وقتی ما صحبت میکردیم، فرض بفرمایید برای شناختی که این سازمان مبارزاتی با زحمات زیاد نشسته تدوین کردند، وقتی به منابع مراجعه کردند که ببینند از کجا میتوانند این چارچوب را شکل بدهند، جز فلسفه ژرژ پولیتزر و یک سری متون ثقیل عربی چیز دیگری گیرشان نیامد. و چون متون ثقیل عربی را نمیفهمیدند، راحتترین راه این بود که بدانند غربیها چه میگویند.
این بود که اگر جوانهای مسلمان ما میخواستند بگویند شناخت چیست، قبل از اینکه بتوانند از نگاه ملاصدرا و سایر فلاسفه بزرگ اسلامی حرف بزنند، حرفهایی که در کتابهای ماتریالیستها بود و راحتتر میفهمیدند، بیان میکردند. شاید نکته انحراف ایدئولوژی اصولاً از همین جاها شروع شد که به نکاتی که میتوانستند خیلی راحت دسترسی پیدا میکردند. ترجمههای خیلی مفصل و مدونی وجود داشت و بعد رنگ و لعاب اسلامی هم احیاناً به اینها بدهند و آیهای حدیثی را کنار آن بگذارند و این باور را داشته باشند که درست میشود.
راوی: حسن حاجیپور – همزندانی شهید
نظرات