راهگشای درک حقیقت ما اگر عقیده و حركات خود را به سمت خدا جهتگیری کنیم، متوجه میشویم كه لطف خدا در همۀ لحظات، خصوصاً لحظاتی كه دچار مشكل میشویم، موجب تسکین و تقویت روحی ما میشود. خداوند باریتعالی، ممکن است در بسیاری از موارد عنایات کریمۀ خود را در دلهای شکستهای که با کمترین معلومات […]
راهگشای درک حقیقت
ما اگر عقیده و حركات خود را به سمت خدا جهتگیری کنیم، متوجه میشویم كه لطف خدا در همۀ لحظات، خصوصاً لحظاتی كه دچار مشكل میشویم، موجب تسکین و تقویت روحی ما میشود. خداوند باریتعالی، ممکن است در بسیاری از موارد عنایات کریمۀ خود را در دلهای شکستهای که با کمترین معلومات دینی و تحصیلات علمی، دارای باطنی صیقلیشده و نورانی باشند قرار دهد. و نیز این عنایات خاصه را میتوان با تهذیب نفس و تأمل عمیق در اسرار خلقت کسب کرد و محرم این وادی عظیم الهی گشت.
در جامعهای که در آن زندگی میکنیم، درخواستها و آرزوهای افراد آن جامعه، بیشتر دارای قداست بوده. و برایم خداپسندانه است که حرکات و سخنان پیرامون آن، راهگشای هدفی باشد که انسان به درک حقیقی اسرار خلقت برسد؛ نه اینکه دنیا را سبب بازی و خوشگذرانی تصور کند. اگر انسان بتواند اعمالش را در جهت خدا هدایت و ساماندهی کند، اوج قداست و تعالی او خواهد بود. روحانیت مقدس، با هدایت رفتار و اعمال خالصانۀ خود به سمت خدا، میتوانند نقش بسیار مؤثری را در اشاعۀ این حرکات الهی در جامعه ایفا کند.
بنا بر آنچه گفته شد، بندۀ آگاهی که تحول روحانی در او ایجاد شده، لحظهای نمیتواند دلبستۀ لذتهای عادی زندگی شود و امور مادی را به سبک و سیاق مرسوم بپذیرد و اداره کند. و تلاش عمدۀ خود را در معنویسازی امور زندگی صرف میکند. اگر بهرهوری معنوی و خداگونه، حتی با آن مقدار اندک، از جامعه گرفته شود، جامعه از لحاظ ارزشی به پایینترین سطح تنزل میکند. تنها با وجود تحرکات خداگونه و الهیست که انسان میتواند به پلۀ اشرف مخلوقات پا بگذارد. در غیر این صورت چند صباح زندگیاش، بیشتر شبیه بازی کودکان بوده است که نتیجهای جز اتلاف وقت نخواهد داشت.
خوبتر به جای خوب
وقتی انسان در زندگیاش خدا را معیار همۀ امور قرار دهد، نهایتاً به مرحلهای میرسد که شخصاً میتواند اعمالش را بسنجد و به خود بگوید: «کاری که الان انجام میدهم تا چه اندازه مورد رضای خداست.» مثلاً در مسئلۀ انتخاب همسر باشد. و حتی سختتر از همۀ مراحل، ترک لذات دنیوی باشد. انسان به مرحلهای میرسد که میگوید: «در جامعهای که میتوان در آن با انجام کار خوبتر اجر معنوی بیشتری کسب کرد، چرا من کار خوب را ترجیح دهم و ثواب کمتری عایدم گردد؟» حتی اگر مقولۀ ازدواج که نیمی از ایمان انسان را برای او به ارمغان میآورد، فقط بخشی از زندگی انسان است. اگر واقعبینانه بررسی کنیم، متوجه میشویم خیلی از لغزشها در لحظۀ شادیها و لذات زندگی انسان وجود دارد که با اندکی آگاهی و همت، می توان آنها را بُعد خدایی بخشید. بهرهگیری از همین لحظات نامطلوب، در جهت هدف مطلوب و خداگونه و هدایت انسانها از این طریق، یکی از اهداف اجرایی انبیاء و اولیاءالله بوده است.
برترین جایگاه انسان در برابر خدا
انسان بزرگترین جایگاه را نزد خدا برای تکامل دارد، و آن عظمت و اشرفیت اوست؛ پس چرا حق نداشته باشد لذتبخشترین مرحلۀ زندگیاش، یعنی ازدواج، این موهبت والا را در جهت الهی سوق دهد؟ و این عنایت خداست که انسان فطرتاً حرکت معنوی و خداگونه را بینهایت دوست دارد. علاوه بر این، این حرکت طبیعی ابتدای یک حرکت نوین آگاهانه و آن واقعاً بدعتی ممتاز است.
اما چرا اکنون که اینگونه حرکات، مخصوصاً در این لحظات خدایی، میتواند کمر شیطان را بشکند، انسان منفعلانه وسُست عمل میکند؟ و چرا همانند ائمه (علیهمالسلام) و در رأس آنها امام علی (علیهالسلام) که محکمترین پیوندش را با خدا بسته و در شیوۀ ازدواج کردن و سبقت در سلام زیباترین جلوه را به زندگی و بندگیاش داده بود، عمل نکند؟
ازدواج افزایندۀ قدرت جامعه
ای انسان! مانند قطرهای در این تلاطم روحانی غوطهور شو. و حتی در این شبهای عزیز، برای زکات نمازی که میخوانی نماز بخوان. دست بر پیشانی دعا بخوان و از خدای رحیم و رحمان بخواه که شیطان ملعون در این حالات روحانی لذتبخش تو ذرهای دخیل و سهیم نباشد. مخصوصاً كه احساس میكنیم در همۀ ذلتها و نكبتهایی كه در این زندگی هست، پُلی به سوی تقوای الهی وجود دارد. و حالا هر چه قداست این عمل خدامحور بالاتر برود، جهت خداییاش بیشتر میشود و با ازدواج و تشکیل خانواده قدرت جامعه بیشتر میگردد.
من احساس میكنم نیازمندیم كه پیرامون ازدواج برای دختران و پسران جوان صحبتی مبسوط داشته باشیم. گناه بزرگیست، اگر فراموش شود که مجموعۀ لذات هدیۀ خدا به انسان است. هرچقدر در ذات احدیت تفکر کنی، همان اندازه لذتبخش بوده و ثواب دارد. اگر كسی میخواهد لذتها را ترک كند و اگر بتواند همۀ لذتهایش را جهت خدایی بدهد، مشتریاش فقط خداست.
اگر در ازای همۀ اعمال خودم، جسمم، جانم، امكاناتم، همهچیز را از خدا ببینم و جوانی را كه غیر از خدا كسی را در آن مؤثر نمیبینم، بالاترین اجر و لذات بدانیم که باریتعالی نصیبم ساخته است، و اگر جان و مالم را از خدا که مهمترین هدف، مهمترین كمال و مهمترین مبدأ است بدانم، این نهایت حقیقت است. در ازای هر عملی، اثری، حركتی و نعمتی كه بهره میگیرید خدا را یاد كنید. هرگونه حركتی را در زندگی به طرف خدا و هر بهانهای را وسیلۀ یاد خدا قرار دهید.
جامعۀ ما، جامعهای مكتبیست كه بعضی از افراد باقداست، خداجو، خداگونه و متقی به طرف حق میروند و اینکه برای چه به سمت این معنویات میروند را باید در کُنه وجودشان یافت. همۀ این معیارها را خداوند در این خلقت قرار داده است. و آیا پاکتر از او كسی هست که مقتدرانه در این جامعه و نظام دخیل باشد؟ هوشیارانه نگذارید شیطان کمترین بهرهای از این ارتباط داشته باشد. و از خدا بخواهید همین تزلزل فضائل اخلاقی و اخلاقیات و گسترش رذائل را، که پدیدهای سمی و مُهلک در جامعه است و همگی اثر بیتوجهی به خدا بوده است، به وجه احسن تغییر دهد.
اینها درد انسان حقجوست که نمیخواهد شیطان در حركاتش، همۀ صفاتی كه هرچه بیشتر در انسان به وجود بیاید رنگ خداییاش بیشتر میشود و حركاتی كه باعث رسیدن انسان به خدا و خداگونه شدن او میشود، رخنه کند. در زندگی این دنیا همه چیز وسیلهای برای سیر و تكامل انسان به سوی اخلاقیات است. و انسان نهتنها خلیفةالله است، بلکه حتی این حقوق در مقابل خدا انسان را خداگونه میكند و اعمالش رنگ خدایی به خود میگیرند. پیداست كه اگر انسان بخواهد خداگونه باشد، باید این حالت اطاعت وحضور قلب را حفظ کند و اگر در اعمالش هدفی نباشد كه مورد توجه خدا قرار بگیرد، شاید افکار احمقانۀ شیطانی و كوركورانه نگذارند زندگی انسان به حقیقت و واقعیتی مورد انتظار برسد.
تخیلاتی برای ازدواج
دختر خانمی که زندگی را در ذهنیات خود بسیار تخیلی میبیند، وقتی که ازدواج میكند و نمیتواند زندگی تخیلی با همسرش داشته باشد، از اولِ این درگیری تا زمانی که زندگی به طلاق ختم میشود، رنجهایش شروع میشوند و در تخیلاتش غرق است. اصولاً چه در زندگی انفرادی و چه در زندگی اجتماعی، جهتگیری و هدفمند بودن لازمۀ زندگی است. انسان بیهدفی که به خاطر تنفرش از زندگی مشترک، برآورده نشدن نیازهایش و سرکوب شدن تمایلاتش، که ریشه در نداشتن جهت مشخص دارد، در عذاب است، به مجرد پیدا شدن جهت در زندگیاش، روحیه و احساس فوقالعادهای به دست میآورد.
انسان هرچقدر در زندگی در سختی باشد، لذت و تحمل سختیها برایش بیشتر میشود و بیشتر جنبۀ اجرایی پیدا میکند. از این رو وقتی كارهای مهم اجرایی، با همۀ دشواریها و واقعی بودن انجام میگیرند، تصور میکنید که رضای خدا را با خود به همراه دارند. وقتی آرزوهای دور و درازی را كه دوست دارید، به یک سراب که لذت را از زندگی میگیرد تبدیل میشوند، این سراب عطشی با خود دارد که شبیه حالت تشنج است، که ذاتاً نیروی صعود انسان را با خود دارد. و اگر همین عطش و تمنای آگاهانه که جهت خدایی دارد را انتخاب کنی، خداوند بهترین مشتری آن هم است و بهترین پاداش را به انسان تقدیم میکند.
و انسان دشواریهای این راه را بهراحتی تحمل میكند و به خاطر همین دوام و استقامت عاشقانۀ ناب و همۀ اخلاقیات خداگونه است که نام و راه امام حسین (علیهالسلام) پس از هزار و اندی سال بر پیشانی پر چین و چروک تاریخ میدرخشد. این آخرت است که باقی است. آن شرایط و زد و بندهای باطلی که در جامعه وجود دارد، عاملی برای به وجود آمدن تقیه میشود. و چه بهتر اگر انسانها نسبت به هم رنجی میبرند، آن رنج در جهت یک هدف كامل و مقصدی الهی باشد.
آرزوهای دیرینۀ ازدواج با شخص مورد علاقه كه تحقق یافته است و انسان در این چند روزه به آن آرزوها رسیده است، جهتش به سوی خدا قرار میگیرد. در این صورت خدا هم این ازدواج را دوست خواهد داشت. اگر مقولۀ ازدواج با معیار و محوریت خدا صورت بگیرد، و انسان مراسم آن را ساده برگزار کند، و اگر منِ انسان به نوبۀ خودم، با وجود همه ناملایماتی که در جامعه است، بتوانم به حق خودم برسم و شخصاً بند شیطانی نفس را از پای خود باز کرده، بگذرم، در نتیجه مقداری كه این هدف به سمت خدا سمت و سو یافت و فهمیدم كه رنگ الهی دارد، پیروزی بزرگی برای روحم خواهد بود.
جایگاه ارزشهای انسانی و دینی
در جدال با مسئلۀ خدا بودن یا مثل خدا بودن، اصل ارزشمند اطاعت مطرح است. و نگرش به حركت انسان، و اینكه چگونه میتوان زندگی را با همۀ جوانبش، اعم از انسان و لذات پست و زودگذر دنیوی و لذات جاویدان اخروی، مورد ارزیابی قرار داد، خود تفسیری از زندگی است.
همانگونه که همۀ ما میدانیم، وقتی آدمی در مسیر زندگی جهت جادهاش را به طرف خدا میبیند، ناگهان عمر و تمام امکان خود را برای آخرتش بسیج میکند. و این بهترین جایگاهی است كه انسان میتواند با بهرهگیری از دنیای پست، به آن برسد و بهشت برین را نصیب خود سازد. همینكه بتوانیم دو عنصر متضاد دنیا وآخرت را، كه میتوانند مكمل واقعی روح انسان باشند، در یک هدف به کار بگیریم، بسیار ارزشمند است.
امروزه ارزشهای انسانی و دینی در کجای زندگی ما قرار گرفته است؟ اگر حلقۀ اتصال بین جامعه و ارزشها، به گونهای باشد که زندگی انسان جهت داشته باشد، هیچوقت در زندگی نابسامانی و تنش به وجود نمیآید.
در دورانی که ـ دوران طاغوت ـ پستیها و دنیامحوری آنقدر به اوج رسیده بود که دختری وقتی نمرۀ ردی امتحانش را میدید خودكشی میکرد، پسری که دختر مورد نظرش تحویلش نمیگرفت خودكشی میكرد، جامعه پست و بیهدف شده بود، و ما بیارزشترین جامعه را داشتیم. خداوند منان را شاکریم که وجدانهای مقاوم و آگاه انقلابی، به یاری او، با نور ایمان و تحمل مشقّتها و رنجهای جانفرسا، توانستند آن جامعۀ شبزده را به صبحی درخشان تبدیل کنند.
در مقابل اینهمه نابسامانیهای زندگی، تیشه به ریشه زدنهای دوستان و نیرنگهای دشمن نتوانست از درخشش خورشید انقلاب اسلامی جلوگیری کند. این دلیل دیگریست بر این اصل که «خداوند دوست دارد رفتار انسانها رنگ خدایی بگیرد» و نمونۀ بسیار بارز و تثبیتشدۀ آن، رفتار و مقاومت خداگونۀ حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) است.
زمانی که صدام جنایتکار به کشورمان حمله کرد و نقاطی را اشغال کرد، موارد عجیب و قابل تأملی پیش آمد. پدران این جوانان (رزمندگان) میآمدند و التماس میكردند كه بچههای ما را برای عضویت در سپاه و اعزام به جبهه، ثبت نام کنید. یا اینکه میشنیدیم که حتی گاهی نوجوانان به پدرانشان التماس میکردند تا رضایتنامۀ کتبی از آنها برای رفتن به جبهه بگیرند.
در جبهه که بودیم، یک روز تعدادی از این رزمندهها رفتند غذا بخورند، که فقط ششهفت عدد خرمای یخ بود. خدا شاهد است که من واقعاً نتوانستم بخورم. این جوانها چه انسانهای والایی شده بودند. ببینید این رزمندهها به چه مرحلهای از تقوا رسیدند. جوانی كه باید سرشار از حس دنیادوستی باشد، با آن غذای ناچیز، چند عدد خرما که میخورد و در مقابل با آن همت کمنظیرش که از شرف و میهن خود، جانانه، تا پای جان دفاع میکند، به بنده، که عمری را در وادی خداشناسی طی طریق کردهام، درس تقوا و ایثار میدهد.
این پیروزی، غلبه بر تمایلات نفسانی، كه جامعۀ ما در جنگ تحمیلی کسب کرد، بهترین پیروزی بود. و اکنون اگر ملت ما بتواند این روحیۀ خداگونه را حفظ كند، نهتنها میتواند اثر دنیوی و اجر اخروی به همراه داشته باشد، بلكه قادرند ملتهای دیگر را هم آگاه ساخته و به جامعهای برتر رهنمون شوند.
ارزش به مشکلات است
وقتی دلهای دو انسان خوب در یک وصلت الهی (ازدواج) به هم پیوند زده میشوند و آنها با یک شور و هیجان خاصی، و از زاویۀ سالم و مشروع، با یکدیگر مأنوس میشوند، پس میتوان این دنیا را طوری ترسیم کرد که انسانها به این باور برسند که لذتهای زندگی با مشکلات پیرامونشان عجین شدهاند و با آن مشکلات ارزش و منزلت پیدا میکنند.
در کنکاش نسبی اسرار زندگی امام علی (علیهالسلام) باید گفت که در زندگی آن حضرت نقش پیروزی بر نفس در همۀ لحظات و همهجا آشكار است. چه موفقیتی بالاتر از اینكه انسان هر كاری را که شروع میکند فقط برای رضای خدا باشد. و بداند که به هرجا و هر حدی برسد جایگاهی از این بالاتر نیست. به همین منوال در زندگی مشترک طرفین در یک نوسان، هیجان و دشواری باید بیندیشند که در این مرحله، چه رفتاری نزد خدا مطلوبتر است و آن را انجام دهند.
لبیک ندای حق
ما ملت ایران، برترین و شایستهترین ملتی هستیم كه ندای حق را لبیک گفتیم. و امروز، واقعاً از همان روزهاییست كه ترک اولی برای انسانها جایز و توجیهپذیر نیست. چرا وقتی انسان میتواند كار زیبایی بكند، تعلل میورزد؟ همۀ ما نیازمند زیباییهای معنوی هستیم. مردم همۀ جهان، حتی مستضعفینی که حداقل معلومات علمی و دینی را دارند و از نظر استعداد فکری آنقدر درک ندارند كه درد فقر معنویت را حس كنند، به این قداستها وزیباییهای معنوی رفتاری نیازمندند. هنوز هم با وجود همۀ پیشرفتهای مادی ومعنوی، زمان آن نرسیده است که ما باید در ارزشیابی یک حركت زیبای معنوی، بهتر عمل كردن را مد نظر قرار دهیم؟ بهتر عمل كردن درواقع استفادۀ بهینه از وقت و درک لحظات زندۀ وجود خودمان بوده که بسیار لذتبخش است.
باید عرض کنم ما در جمهوری اسلامی توانستیم امور را بسیار صادقانه و صمیمانه مدیریت کنیم. واقعاً چه زمانی انسانها میتوانستند تا این حد صمیمانه با یکدیگر صحبت كنند كه ما اکنون بهسادگی و بدون هیچگونه مانع و تفكر باطلی، صحبت میکنیم؟ این فرصت ابراز نظر برای این است كه این اندیشهها و افکار نهایت آرزوی جامعۀ پیروزی است كه در انتظار روزی است که زندگی عادلانۀ حقیقی شروع بشود و آلودگیهای زمان گذشته، که بر صفحۀ عمر ما نقش بسته است را بزداییم. ما چشم امید مردم جهان، علیالخصوص نقطۀ عطف مسلمین و مستضعفین جهان هستیم. ضروریست پیشتر و بیشتر از جهانیان این اصالتها و واقعیتها را ارج بگذاریم. ضرورت دارد در زندگی خودمان به این نیاز جامۀ عمل بپوشانیم و اندیشههای انسانی و اسلامی را به جهانیان عرضه کنیم. آلودگیهای شرک و ریا را طرد و قداستها را بپذیریم.
اکنون كه یک ارتباط آسمانی بین انسانها ایجاد شده است، اوج تقوا در این است كه در همهحال و همهجا، حرف حق را بگوییم و آن ناصالح به خدا گفتنها، نادرست اندیشیدنها و آن نادرست عمل كردنها را كه مانع رسیدن انسانها به خدا میشوند، با قدرت و توان از بین ببریم. و این ناپاكیها را از ضمیر خود بزداییم.
امیدواریم انشاءالله اوضاع معنوی جامعه بهتر بشود و جامعهمان به اعتلای حقیقی برسد. از خدای متعال میخواهیم به درجهای از تقوا برسیم كه در همۀ حالات زندگی خدا را اصل و جهت زندگی، معیار، ناظر و نمرهدهنده بدانیم و دوست داشته باشیم نمرههای خوبی را از خدا بگیریم. و هیچكس و هیچچیز دیگری را در این زمینه مؤثر و نمرهدهنده ندانیم. و همین کردار مطلوب بتواند به طینتمان پاكی، و به محیطمان زیبایی ببخشد. انشاءالله این سعادت بهزودی نصیب همۀ ما بشود.
با یک نگاه دقیقتر میتوانم بگویم كه شما بهتر از دیگران، حتی خیلی بهتر از خود بنده، پایۀ زندگی الهی را گذاشتید. و بسیاری از افراد زندگیشان را بر پایۀ قداستی مكتبی که رنگ مادی نداشت بنا مینهند. میخواهم بگویم دخترم بیشتر از من ارزشهایی راجع به شناخت خدا کسب كرده است که مرا خوشحال کرد. و پسرم واقعاً آن سلامت اخلاقی را داشته است. و میتوانم بفهمم كه شما دو نفر، واقعاً به مرتبهای رسیدهاید که معاشرتتان خداجویانه است. شاید اگر این رابطه و این معنویات نبود، خدا ما را اینطور صمیمانه دور هم جمع نمیکرد. این صمیميت، واقعاً حیرتانگیز است. من این صمیمیت را با تمام وجود به همۀ شما تبریک میگویم.
بعید میدانم كه برای سیر و تحول معنوی جامعه، اگر راه وآرمانهای آن خدایی باشد، مانعی ایجاد شود. اینجاست كه احساس میكنم خدا در همه حال انتظار دارد كه انسانها به سوی راه راست حركت كنند و همه بهگونهای، جذب معنویات شوند. و امروزه ما باید پیشتاز و الگوی این حركت در جهان باشیم، آنگونه كه انسانها به خاطر الگو بودنشان، لذت زندگی اجتماعی را بچشند و انشاءالله این راه ادامه پیدا كند.
خدای بزرگ سعادت انسانها را در وصال خویش قرار داده است تا نتیجۀ بسیار والا و ارزندهای از این وصلت نصیبشان سازد. انشاءالله خداوند نتیجۀ این وصلت پاک معنوی ملت شریف را به نفع جامعه، اسلام، انقلاب و رهبر انقلابمان قرار دهد.
من گاهی فكر میکنم که انسان گونهای از خداست، اما به حد كمال نرسیده است. اینکه امام خمینی (ره) میفرمودند: «با هم سازش داشته باشید»، سرّی دارد و ظرایفیست كه گاهی خیلی ساده به نظر میرسد. اما میتواند مسئلهساز شود و برای بعضیها هم مسئلهساز شده است. گرچه ظاهراً مشکل ساز نیست، اما ناگهان آرامش آدمی را به هم میزند. با اینكه ناسازگاری انسان مشکل حادی نیست، اما دارای یک سری نكات مهم تجربه شده است که باید از قبل هوشیار باشیم تا خدای ناكرده شیطان نتواند از راه آنها وارد دلهایمان شود و كانون ایمانمان را خدشه دار كند.
این از منیت آدمیست كه حرف حق را دوست ندارد. چرا؟ چون خودش نگفته است. و علاوه بر اینکه حق را دوست ندارد، حتی اگر بگویی من حق را دوست دارم، رنج میبرد.
فرض کنیم که شما در زندگی مشترک، در مبحث حق اختلاف نظر دارید. در واقع شما در دو بُعد متفاوت طرفدار حق هستید. بنابراین اگر میخواهید پایۀ تضادها به هم بخورد، باید حق را به دو بُعد متفاوت تقسیم و تفسیر کنید، و سعی كنید طوری نشود كه زندگی مشترکتان در این نقطۀ فکری دچار مشکل اساسی گردد. ذهن شما در یک كانال كار میكند و ذهن همسر شما در كانال دیگر. شما یک سری تفاهمات دارید و نیز یک سری مفهومات که قرابتی با یکدیگر ندارند. ببینید که چگونه این دو سلیقۀ متفاوت، همین چیزهایی كه باعث تناقض جامعه شده، به دو عقیدۀ مختلف مشکلساز تبدیل شدهاند. به طور مثال: یكی آبگوشت دوست دارد و دیگری دوست ندارد. هرچند خاصیت آبگوشت این است كه ذائقه ها را به التذاذ برساند، ولی نتیجۀ امر در مذاق افراد مختلف یکی نیست.
تصور میکنم یکی از بهترین آداب این است كه انسان كار محوله را آنقدر با دقت و علاقه انجام بدهد كه بیننده عاشق انجام آن کار شود. تضاد جهت گیری های انسان در زندگی، لذت، طبیعت، رؤیا و ثروت ها، همگی زینت حیات دنیا، زینت و نظام پست آن هستند. و این دنیا و نعمت های الهی آن، به هر اندازه كه آدمی گنجایش بهره گیری از آن را دارد، او را بهره مند میسازند.
نظرات