در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستمآباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دلشان میخواست در این مدت، بعد از وقایع سال 1341 و ماجرای پانزده خرداد و اینها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و […]
در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستمآباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دلشان میخواست در این مدت، بعد از وقایع سال 1341 و ماجرای پانزده خرداد و اینها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و رفتند جنوب، به این سبب بود كه میخواستند از آنجا برای تحقق این اهداف استفاده کنند. آنجا یک مقدار فعالیت کردند و بعد آمدند، چون محیط اجازه نمیداد به اینکه ایشان بیشتر از آن بمانند. پس به تهران آمدند، باز مدتی قم رفتند و دو مرتبه برگشتند، تا زمانی که قرار شد که در مسجد رستمآباد مستقر شوند.
در آنجا، ایشان با جوانهایی که در رستمآباد بودند، خیلی دوستانه و با سینۀ باز رفتار میکردند. آنچنان رفاقت شدیدی با افراد داشتند که همه احساس میکردند آن کسی که میتواند با آنها کار بکند همانا آقای شاهآبادی است. به همین سبب بود که حاجآقا مهدی موفق شدند در آن مدتی که در مسجد رستمآباد بودند، بسیاری از جوانهای عادی آنجا را تبدیل به جوانهای مبارز بکنند و آن تشکیلات هر روز باعث ایجاد دردسرهایی برای ساواک میشد.
راوی: برادر شهید – آیتالله نورالله شاهآبادی
نظرات