کیمیای رفاقت

کیمیای رفاقت
30 اردیبهشت 1402
34 بازدید

در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستم‌آباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دل‌­شان می‌­خواست در این مدت، بعد از وقایع سال ۱۳۴۱ و ماجرای پانزده خرداد و این‌­ها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و […]

در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستم‌آباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دل‌­شان می‌­خواست در این مدت، بعد از وقایع سال ۱۳۴۱ و ماجرای پانزده خرداد و این‌­ها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و رفتند جنوب، به این سبب بود كه می‌­خواستند از آنجا برای تحقق این اهداف استفاده کنند. آنجا یک مقدار فعالیت کردند و بعد آمدند، چون محیط اجازه نمی‌­داد به اینکه ایشان بیشتر از آن بمانند. پس به تهران آمدند، باز مدتی قم رفتند و دو مرتبه برگشتند، تا زمانی که قرار شد که در مسجد رستم‌‌آباد مستقر شوند.

در آنجا، ایشان با جوان‌­هایی که در رستم‌‌آباد بودند، خیلی دوستانه و با سینۀ باز رفتار می­کردند. آن­‌چنان رفاقت شدیدی با افراد داشتند که همه احساس می‌­کردند آن کسی که می­‌تواند با آن‌­ها کار بکند همانا آقای شاه‌‌آبادی است. به همین سبب بود ­که حاج‌آقا مهدی موفق شدند در آن مدتی که در مسجد رستم‌‌آباد بودند، بسیاری از جوان‌­های عادی آنجا را تبدیل به جوان‌­های مبارز بکنند و آن تشکیلات هر روز باعث ایجاد دردسرهایی برای ساواک می‌­شد.

راوی: برادر شهید – آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

برچسب‌ها:, , , ,