فوت مجید

فوت مجید
30 اردیبهشت 1402
28 بازدید

یک سری از خاطراتی که برای من هم تلخ بود شاید فوت پسرشان بود. یک پسری حدود ۱۳ ساله داشتند که نامشان مجید بود. یادم می‌آید ایشان موقعی که مریض شدند، آقا خیلی دوست‌شان داشت. به خاطر موقعیت خاصی که این بچه داشت آقا خیلی به ایشان علاقه داشتند. یک روز نشسته بودیم، آقا مجید […]

یک سری از خاطراتی که برای من هم تلخ بود شاید فوت پسرشان بود. یک پسری حدود ۱۳ ساله داشتند که نامشان مجید بود. یادم می‌آید ایشان موقعی که مریض شدند، آقا خیلی دوست‌شان داشت. به خاطر موقعیت خاصی که این بچه داشت آقا خیلی به ایشان علاقه داشتند. یک روز نشسته بودیم، آقا مجید از در وارد شد، برگشت گفت: «خدا کند خدا مرا به وسیله این بچه آزمایشم نکند.» شاید یک هفته یا ده روز بعد از آن بود که مشیت خدا این بود که این بچه از دنیا برود، ولی بعدش ایشان بالای سر جنازه ایستاده بودند و غسل می‌دادند و خیلی صبر می‌کردند. گفتند: «خدا آزمایش نکند»، ولی کرد، ولی باید صبر کرد و در حین اینکه بسیار برایشان سخت بود، ولی با این حال بسیار صبور بود. حتی دیگران را هم به آرامش و صبر دعوت می‌کردند.

راوی: بتول ولایتی

برچسب‌ها:, ,