غوغای عشق
غوغای عشق

غوغای عشق در بیست و هشتمین سالگرد شهادت آیتالله مهدی شاهآبادی منتشر شد. سال ۱۳۹۱ ستاد بزرگداشت شهید آیتالله مهدی شاهآبادی و تجلیل از شهدای روحانیت دفاع مقدس این ویژهنامه را در یادبود آن شهید بزرگوار طبع کرد. پس از انتشار اسوۀ اخلاص، غوغای عشق کار دیگری است که به بررسی زندگی و ویژگیهای بارز شخصیت ایشان از زبان چهرههای انقلاب، بیت معظم شهید و دوستان و آشنایانش میپردازد. آنچه در ادامه میآید مقدمۀ این ویژهنامه است:
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران / گفته آید در حدیث دیگران
این جریده پاسداشت و یادمان مردی است که گرچه شاید خیلی از ما او را ندیدهایم، اما با همین لبخند زیبا به خانۀ دلمان راهش دادهایم و از باغ نگاهش گل آشنایی را چیدهایم. انگار رمز عملیات فتح القلوب او همین لبخند زیبایی است که بر قاب صورتش نشسته و ناخودآگاه تو را جذب میکند. حالا با گذشت ۲۸ سال از غیبت بزرگ مردی ریزنقش، به سهمخواهی از بیشتر دانستن از او پرداختهایم. چرا که نه اینکه مهدی شاهآبادی متعلق به خانواده و دوستان و وابستگانش باشد، حالا من غریبه و توی ناآشنایِ این جمع نیز میتوانی گلستانی از وجود او را از طریق بشناسی. با هر ورق گامی به سوی این مقصد خواهی پیمود و ما سعی داریم راهنمای خوبی برای تو در این راه باشیم. پس دست دلت را به ما بده و همراهمان باش. من و توی نسل سومی بیتاب شناختن مردانی هستیم که گاه آنها را برایمان آنقدر دستنیافتنی ترسیم کردهاند که دور از خود تصورشان کردهایم و گذاشتهایم یادشان در طاقچۀ تاریخ بماند و محروم ماندهایم از شناختن کهکشان ستارههای پرفروغی که میتوانند راهنمای راهمان و آرامش دهندۀ یادمان باشند. این که من و توی نسل سومی چهگوارا و بولیوار و گاندی و... را بشناسیم و از امیرکبیر و احمدشاه و ظل السلطان بدانیم اصلا بد نیست. اما درد است که سرداران عرصۀ دفاع مقدس و انقلاب اینگونه غریب در غبار خاطرات بمانند و ما ندانیم، نشناسیم!
شاید بهترین راه برای نزدیکی با سرداران و بزرگان این عرصه، مرور خاطراتشان باشد. شنیدن شفاهی و مکتوب لحظه به لحظۀ زندگیشان باشد از زبان کسانی که با آنها روزگار سپری کردهاند و ما نیز با این هدف پس از انتشار «اسوۀ اخلاص»، دست به انتشار دومین ویژهنامه زدیم. اگر میخواهی لختی در سایۀ یاد شهید حجت الاسلام مهدی شاهآبادی بیاسایی، ورق به ورق با ما همقدم شو و روحانی را بشناس که گرچه به جوانی من و تو نبود، اما جوانی دلش تنه به تنۀ سن و سال ما میزد و شاید اگر امروز بود...